مدیریت صنعتی دانشگاه یزد 1390
نـاتـوان ترين مردم کسی است که از يافتن دوست ناتوان است و ناتوان تر از او کسی است که دوستِ يافته را تباه گرداند. حضرت علی (ع)

 

پدر:پسرم میخوام این ترم معدلت 17 بشه
پسر:من این ترم معدلم 20 میشه
پدر:شوخی میکنی؟
پسر:خودت اول شروع کردی

 

* * * * *
 


شب امتحان شبی که در آن نسکافه و قهوه از والیوم ده هم خواب آورتر می شوند

شب ر ق ص و پایکوبی کلمات جزوه و کتاب بر روی سلسله اعصاب محیطی و مرکزی دانشجو

* * * * *
 


 

بوی شوم امتحان آید همی, یار صفر مهربان آید همی,
ما ز تعلیم و تعلم خسته ایم، دل به امید تقلب بسته ایم،
ما برای کسب مدرک آمدیم، نی برای درک مطلب آمدیم

 

 

ما بقی در ادامه ی مطلب.....

جزوات کارشناسی ارشد مدیریت منابع انسانی

ادامه مطلب ...
برچسب:, :: 19:8 :: نويسنده : مجتبی طهماسبی

مردی برای اعتراف نزد کشیش رفت.
«پدر مقدس، مرا ببخش. در زمان جنگ جهانی دوم من به یک یهودی پناه دادم»
«مسلماً تو گناه نکرده ای پسرم»amstory.mihanblog.com
«اما من ازش خواستم برای ماندن در انباری من هفته ای بیست شیلینگ بپردازد» ...
«خوب البته این یکی زیاد خوب نبوده. اما بالاخره تو جون اون آدم رو نجات دادی، بنابر این بخشیده می شوی»

«اوه پدر این خیلی عالیه. خیالم راحت شد. حالا میتونم یه سئوال دیگه هم بپرسم؟»
«چی می خوای بپرسی پسرم؟»
«به نظر شما باید بهش بگم که جنگ تموم شده؟».

جزوات کارشناسی ارشد مدیریت منابع انسانی
برچسب:, :: 17:29 :: نويسنده : مجتبی طهماسبی

دانشجو رو چی تعریف می کنی؟

فردی که در مقابل فهمیدن مقاومت میکنه.

 
چی شد که رفتی دانشگاه؟

بار بهمون خورد. وانت هم خالی بود. رفتیم دانشگاه


 

خوابگاه دانشجویی چه جور جاییه؟

ساختمونی شبیه انباری که توی اون موجوداتی شبیه انسان زندگی میکنن. اگر یه شب ساعت 12 خوابت بگیره مجبوری تا 5 صبر کنی تا خوابگاه آروم شه و بخوابی.


 

تا حالا شده برای یادگیری درسی دچار مشکل بشی و حس کنی که اونو نمی فهمی؟

من کلا با یاد گیری مشکل دارم

 

 

استرس خودت رو چه جوری مهارمیکنی؟

استرس لازم نیس. پاس نمی کنیم که از پایه قوی شیم و هی مرور کنیم

 

جزوات کارشناسی ارشد مدیریت منابع انسانی
برچسب:, :: 21:16 :: نويسنده : مجتبی طهماسبی

دانشجوی علوم ارتباطات : تا او هست، هیچکس تنها نیست.

دانشجوی حقوق : با اینکه همیشه شاهد اعمال دانشجویان است ولی هیچوقت و در هیچ دادگاهی علیه آنان شهادت نمی دهد !

دانشجوی مهندسی : شجاعتش برایم قابل تحسین است چون ماکت هر پل یا ساختمانی را که می سازم بدون توجه به احتمال تخریب آن ، به رویش می رود و افتتاحش می کند !

دانشجوی پزشکی : تنها موجودی است که از تیغ تشریح من هراسی ندارد و به طرفم می آید تا با فدا کردن جانش موجب پیشرفت علم پزشکی شود !

دانشجوی مدیریت : با آن جثه کوچک، آنچنان خانواده پر جمعیتش را مدیریت و اداره می کند که انگار مدیر بودن باید در خون هر کس باشد و درس خواندن بی فایده است !

دانشجوی زبان و ادبیات فارسی : او هیچوقت حرفی نمی زند. ولی با سکوتش هزاران حرف را به من می آموزد !

دانشجوی روانشناسی : درون گرا، خجالتی، کم حرف، یک شخصیت منحصر به فرد !

دانشجوی علوم سیاسی : به هیچ دسته و گروهی وابسته نیست، تک و تنها برای هدفش تلاش می کند !

دانشجوی برق : وقتی روشنایی و خاموشی در نحوه حرکت او بی تاثیر است، من را متوجه نیرویی فراتر از برق می کند !

دانشجوی کامپیوتر : مغز کوچک او با آن همه ذخایر اطلاعاتی بسیار پیشرفته تر از فلش ۳۲ گیگ است !

دانشجوی فیزیک هسته ای : زندگی در خوابگاه حق مسلم اوست !

دانشجوی تربیت بدنی : آنقدر عضلاتش نیرومند است که می تواند از دیوار راست هم بالا برود !

دانشجوی زبان شناسی : هیچکس زبانش را نمی فهمد !

دانشجوی علوم تربیتی : شیوه تربیتی او در تعلیم فرزندان بی شمارش برایم قابل احترام است. چرا که تمام آن فرزندان بی چون و چرا ادامه دهنده راه او می باشند !

دانشجوی  زمین شناسی : کاش می توانستم به مانند او به اعماق زمین بروم و ندیدنی ها را ببینم !

دانشجوی زبان انگلیسی : ! It is always silent

دانشجوی تاریخ : گذشت اعصار و قرون نتوانسته هیچ تاثیری در ظاهر و عقاید و شیوه زندگی او بگذارد !

دانشجوی فلسفه : همیشه فلسفه وجودی او برایم سوال بوده. ولی مطمئنم که درپس خلقتش هدفی والا نهفته است !

دانشجوی هنر : هیچوقت منتظر نمی شود تا بتوانم پرتره اش را تمام کنم !

دانشجوی مکانیک : با الهام از او توانستم خودرویی بسازم که هم در آب و خشکی حرکت کند و هم بتواند از سطوح صاف و صیقلی بالا برود !

دانشجوی آمار : بدون شک از یک روش آماری قوی برای محاسبه تعداد فرزندانش بهره می برد !

دانشجوی اخلاق : آنقدر با مرام و پایبند به اخلاقیات است که تا به حال نگذاشته هیچکس اشک او را ببیند. حتی زمانیکه فرزندش را جلوی چشمانش له می کنند !
  

دانشجوی جغرافیا : مکان ، آب و هوا و شرایط محیطی در او تاثیری ندارد. چون او همه جا هست !

جزوات کارشناسی ارشد مدیریت منابع انسانی

 

مصاحبه کننده : شما صبح ها معمولا چه کاری انجام می دهید ؟

 

دانشجو : صبح که از خواب بیدار می شم وبگردی میکنم.
مصاحبه کننده : بعد از ظهر چطور ؟
دانشجو :  این که پرسیدن نداره. خوب معلومه وبگردی میکنم.

 

مصاحبه کننده : و شب ها ؟
دانشجو : وبگردی میکنم دیگه. 
مصاحبه کننده : پس چه زمانی درس می خوانید ؟
دانشجو : زمانی که وبگردی نمیکنم.
مصاحبه کننده : پس زمان هایی هم هست که وبگردی نمیکنید.
دانشجو : نه ، زمانی نیست که وبگردی نکنم.

مصاحبه کننده : پس منظورتون اینه که درس نمی خونید ؟
دانشجو : چرا میخونم.
مصاحبه کننده : میشه خیلی واضح بفرمایین کی درس میخونین؟
دانشجو: توی وبگردی هام یه وقتایی ناخواسته و از روی بدشانسی به وبلاگای درسی برمی خورم. و باز هم متاسفانه تا زمانی که بخوام اون وبلاگ را ببندم، چشمم به یکی دو تا از جمله ها میخوره و با این روش تقریبا روزانه پنج جمله ی ناخواسته یاد می گیرم.


 

جزوات کارشناسی ارشد مدیریت منابع انسانی
برچسب:"دانشجو و وبگردی", :: 21:9 :: نويسنده : مجتبی طهماسبی

 اهل دانشگاهم ، روزگارم خوش نیست

ژتونی دارم ، خرده عقلی ، سر سوزن شوقی

اهل دانشگاهم ، پیشه ام گپ زدن است

گاه گاهی می نویسم تكلیف

می سپارم به شما

تا به یك نمره ناقابل بیست

كه در آن زندانی ست ، دلتان زنده شود

چه خیالی چه خیالی می دانم

گپ زدن بیهوده است

خوب می دانم دانشم بیهوده است

استاد از من پرسید

چقدر نمره زمن می خواهی

من از او پرسیدم ، دل خوش سیری چند

اهل دانشگاهم ، قبله ام آموزش

جانمازم جزوه ، مشق از پنجره ها می گیرم

همه ذرات وجودم متبلور شده است

درسهایم را وقتی می خوانم

كه خروس می كشد خمیازه

مرغ و ماهی خواب است

خوب یادم هست ، مدرسه باغ آزادی بود

درس بی كرنش می خواندیم ، نمره بی خواهش می آوردیم

تا معلم پارازیت می انداخت ، همه غش می كردیم

كلاس چقدر زیبا بود و معلم چقدر حوصله داشت

درس خواندن آنروز ، مثل یك بازی بود

كم كمك دور شدم از آنجا

بار خود را بستم ، عاقبت رفتم در دانشگاه

به محیط خشن آموزش و به دانشكده علوم سرایت كردم

رفتم از پله كامپیوتر بالا ، چیزها دیدم در دانشگاه

من گدایی دیدم در آخر ترم

در به در می گشت

یك نمره قبولی می خواست

من كسی را دیدم ، از دیدن یك نمره ده

دم دانشگاه پشتك می زد

من نمی خندم اگر دوست من می افتد

من نمی خندم اگر نرخ ژتون را دوبرابر بكنند

و نمی خندم اگر موی سرم می ریزد

من در این دانشگاه

در سراشیب كسالت هستم

خوب می دانم استاد ، كی كوئیز می گیرد

برگه حذف كجاست ، سایت و رایانه آن مال من است

تریا، نقلیه و دانشكده از آن من است

ما بدانیم اگر سلف نباشد ، همگی می میریم

و اگر حذف نباشد ، همگی مشروطیم

نپرسیم كه در قیمه چرا گوشت نبود

كار ما نیست شناسایی مسئول غذا

كار ما نیست شناسایی بی نظمی ها

كار ما شاید اینست كه در مركز پانچ

پی اصلاح خطاها برویم

اهل دانشگاهم ، رشته ام علافی‌ست

جیب‌هایم خالی ست 
 
پدری دارم ، حسرتش یك شب خواب

دوستانی همه از دم ناباب 

اهل دانشگاهم ، قبله‌ام استاد است ، جانمازم نمره

خوب می‌فهمم سهم آینده من بی‌كاریست 

من نمی‌دانم كه چرا می‌گویند مرد تاجر خوب است و مهندس بی‌كار

وچرا در وسط سفره ما مدرك نیست 

كار ما نیست شناسایی هردمبیلی

 

كار ما نیست جواب غلطی تحمیلی

كار ما شاید این است كه مدرك در دست

فرم بی‌گاری هر شركت بی‌پیكر را پر بكنیم


جزوات کارشناسی ارشد مدیریت منابع انسانی
برچسب:, :: 20:57 :: نويسنده : مجتبی طهماسبی

 

 

كلا ما با همه شوخي داريم!!!        حرفيه؟؟؟؟

 

 

به گزارش فردا؛ آن سروْ بالایِ رشید، آن صاحب لحن‌ها و تیکه‌های جدید، آن درس

خوانده صنعتی شریف، آن مایلی کهن و علی دایی را حریف، ‌آن دارای کار‌شناسی

ارشد صنایع، آنکه می‌کند میهمانانش را ضایع، آن دندان‌هایش همه ردیف، ‌ آن

دارای اندام بسیار ظریف، آن فاش کننده اسرار، آن مترجم سابق روزنامه ابرار،

آن استاد فتنه و شور، مولانا عادل فردوسی‌پور!

متولد شهرآرای تهران بود و نصفش زیر چمن پنهان بود و برنامه جنجالیش پر

میهمان!

جزوات کارشناسی ارشد مدیریت منابع انسانی

     بانکدار: کسی است هنگامی که هوا
     آفتابی است چترش را به شما قرض می
     دهد و درست تا باران شروع می شود
     آن را می خواهد.

     اقتصاددان: کسی است که فردا
     خواهد فهمید چرا چیزهایی که دیروز
     پیش بینی کرده بود امروز اتفاق نیفتاد.

     روزنامه نگار: کسی است که %50 از
     وقتش به نگفتن چیزهایی که می داند
     می گذرد و %50 بقیه وقتش به صحبت
     کردن در مورد چیزهایی که نمی داند.

     ریاضیدان: مرد کوری است که در
     یک اتاق تاریک بدنبال گربه سیاهی
     مي گردد که آنجا نیست.

     فیلسوف: کسی است که برای عده ای
     که خوابند حرف می زند.

     جامعه شناس: کسی است که وقتی
     ماشین خوشگلی از خیابان رد می شود
     و همه مردم به آن نگاه می کنند، او
     به مردم نگاه می کند.

 

     برنامه نویس: کسی است که مشکلی
     که از وجودش بی خبر بودید را به
     روشی که نمی فهمید حل می کند.

        مسئول فروش: کسی است که كاري
      ندارد كه كار چيست فقط به دنبال
      فروش كردن است.

        مدير : کسی است که مي خواهد هر
      چه سريعتر كارهاي محول شده به
      خودش را بين ديگران تقسيم كند و وقتي
      كاري خراب شد به دنبال كسي باشد كه
       به 
گردن او بياندازد.
{واقعاً}

 

 

جزوات کارشناسی ارشد مدیریت منابع انسانی
برچسب:, :: 13:39 :: نويسنده : مجتبی طهماسبی

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ بچه های مدیریت صنعتی دانشگاه یزد خوش آمدید


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 28
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 28
بازدید ماه : 46
بازدید کل : 55587
تعداد مطالب : 118
تعداد نظرات : 268
تعداد آنلاین : 1


Up Page

جزوات کارشناسی ارشد مدیریت صنعتی